نويسنده: آندره شاراک
مترجم: ياسمن مَنو





 

« خوانندگان دقيق، خواهش مي کنم شتاب زده مرا به تناقض گويي متهم نکنيد. با توجه به فقر زبان، نتوانستم از تناقض گويي در الفاظ بپرهيزم. اما صبر کنيد ».(1) با اين جملات خود روسو پيشاپيش خواننده اش را از ابهامِ کلمات آگاه مي کند، چون ممکن است اين ابهام تناقض در نظام فکري او به نظر آيد، حال آن که نويسنده ي اميل همواره مدعي بوده که فلسفه اش از انسجام عميقي برخوردار است: « من در مورد مسائل مخلتف، اما همواره در چارچوب اصولي يکسان نوشته ام ».(2) به واقع، منظور او مستور کردن جابه جايي ها و بازبيني هايي است که همواره در مطالعه ي واژگان يک فيلسوف مي توان يافت. اما اگر دغدغه ي روسو به ايجاد يک نظام فکري را جدي بگيريم، حتي اگر فقط در متون مختلف به حالت نظام مندي آن ها اذعان داشته باشيم، در اين صورت بايد سعي کنيم دريابيم که چه موضوعات فلسفي اي مسئله ي « فقر زبان » را بر مي انگيزند. چون در اين جا نقش نشانه ها مطرح است، مي توان به درس بزرگي که قرن هجدهم از مطالعه ي لاک و کند ياک گرفت، مراجعه کرد: « پيرو نکته ي حکيمانه ي کشيش کندياک، يکي از شروط اساسي براي درک مطلب ارائه ي مسائل در روابط خاص شان است »(3). دقيقاً همين الزام است که روسو را وا مي دارد تا از ابهام زبان فلسفي شکايت کند. به طور اجمالي، ابهام واژگان ناشي از تنوع شرايطي است که موضوع يا حالتي را از واژگان بيان مي کنند، به موردي خاص بدل مي کند. نظريه ي اصلي که اين واژگان در پي توضيح آن است، اين است که ويژگي هاي هر سرشتي (مانند سرشت انسان) به عقيده ي روسو به تمامي قابل تعيين نيست، چون از روابطي که در آن جا دارد، منتزع مي شود؛ و ابهامات موجود در واژگان نويسنده ي ژنوي بيش تر ناشي از اين است که روابط مسائل را عميقاً تغيير مي دهند، بدون آن که واژه ها را عوض کنند. در اين صورت به جاي آن که از تناقض هاي روسو صحبت کنيم، به شيوه اي فروتنانه تر، به ذکر پارادوکس ها يعني تضادهاي ظاهريِ ناشي از تغيير شرايط بسنده مي کنيم؛ تغييري که با اين حال نمي تواند سرشت انساني را به ضد خود تبديل کند.

پي‌نوشت‌ها:

1. قرار داد اجتماعي، کتاب ششم، فصل چهارم، جلد IIT ص 373.
2. نامه به کريستف دوبومون، جلد IV، ص 928.
3. دانش نامه، مقاله ي "Conception".

منبع مقاله :
شاراک، آندره، (1386)، واژگان روسو، ياسمن مَنو، تهران: نشر ني، چاپ اول.